رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

رادین همه زندگی

6 ماهگي و واكسن

سلام گل پسر ماماني                                                           امروز 12  روز از 6 ماهگيت گذشته  ومن در اين مدت خيلي خيلي سرم شلوغ بود وفكرم مشغول كار وتنهايي شما اما با  وجود اين تاخير   نيم ساله شدنت مبارك . رادين جونم خيلي شيرين شدي .،هر روز دوست داشتني تر وبازيگوش تر مي شي . دوست داري همه چي رو با دستهات امتحان كني البته گاهي وقتها با خوردنش. زماني كه بغلت مي كنم هر چي جلو دستت باشه بلند مي كني واز ته گلو صدا در مياري. ديروز براي اولين بار خيلي سري...
16 بهمن 1390

شروع كار مادري

عزيز دل مامان بالاخره تعطيلات من هم تمام شد وشروع كار با وجود پسر نازم هم آغاز شده. اولين روز كاري بيشتر كارهاي اداري رو انجام دادم وابلاغ گرفتم و 5 بهمن رسما به عنوان استاد كار ،كارم شروع شد. قرار شده روزهاي زوج تا ساعت 1 سر كار باشم آخه يك ساعت هم پاس شير دارم. پسر گلم 3 بهمن صبح زود با بابايي به خونه مامان نسرين برديمت نزديك ها خونه مامان نسرين از خواب بيدارشدي و خيلي  از اينكه در ماشيني تعجب كردي. خودم هم ساعت 8:30 دقيقه به اداره رفتم و قبل از رفتن ،شما خوابت برد. بعد از انجام شدن كارها نزديك ساعت 12:30 خونه اومدم ديدم شما گل پسر هم شيري كه خودم برات گذاشته بودم خورده بودي وهم شير خشك. ديگه حسابي به خونه مامان نسرين عادت...
13 بهمن 1390

اتفاقات اين مدت

  سلام رادين جونم از چي برات بنويسم كه  خيلي وقته ننوشتم. از اينكه داري بزرگ مي شي و حركاتت هم كلي تغيير كرده . غذا خوردنت خوب شده البته ديگه لعاب برنج بهت نمي دم وفرني رو از هفته پيش شروع كردم. برخلاف لعاب برنج كه دوست نداشتي ، فرني رو خيلي دوست داري وبا لذت خاصي مي خوري ، وقتي قاشق خودتو مي بيني جيغ مي زني و لب هاتو تكون مي دي ومنتظر خوردن مي شي . هفته پيش بود براي اولين بار غلت زدي . وقتي چيزي مي خواي يا خسته مي شي خيلي با مزه از ته گلو جيغ مي زني انگار كه صدات گرفته وبعدش كلي سرفه مي زني. وقتي بغلت مي كنم  ديگه نه سرفه مي زني نه جيغ. وقتي جلوي آينه ميبرمت به خودت مي خندي و دستهاتو سعي مي كني بگيري و با خو...
2 بهمن 1390
1